.

.

  •   نامه سرگشاده ایواز طاها 
  •   رویدادهای سین‌گیانگ و وظایف ما

   

 

 

نامه سرگشاده‌ ایواز طاها نویسنده آذربایجانی در باره حوادث سین‌ کیانگ چین 

  • رویدادهای سین‌‌کیانگ و وظیفه‌ی ما

  • ایواز طاها

 

اویغورهای ایالت سینجان [سین‌کیانگ] چین در معرض کشتار بیرحمانه قرار گرفته‌اند. دولت چین که از سال‌ها پیش دست به تغییر ترکیب جمعیت در این ایالت زده است، اینک کمر به نابودی میراث فرهنگی اویغورها در شهرهای اورومچی، کاشغر و تورفان بسته است با این بهانه که در جای آثار تاریخی فرسوده ساختمان‌ها و ائلمان‌های مدرنی خواهد ساخت. در مقابل این تخریب و کشتار هدف اعتراض مسلمانان اویغور روشن است: دفاع از هویت ملی، حفظ میراث تاریخی و انتخاب شیوه‌ی دلخواه زندگی.

تأکید آنان بر این خواسته‌های ساده و انسانی باعث شده است که با حمله‌ی چینی‌های چماق‌به‌دستِ "هان" روبرو شوند. چماق‌دارانی که با تانک‌ها و زره‌پوش‌های ارتش حمایت می‌شوند. به گفته‌ی منابع رسمی چین تاکنون 156 نفر از اویغورها کشته، هشتصد تن مجروح شده و هزاران نفر به زندان افتاده‌اند. طرفه آنکه دولت چین نیز از تئوری رسوا و کهنه‌ی توطئه برای کشتار مردم سود برده است. به گفته‌ی رئیس حزب کمونیست در ایالت سینجان، سلسله‌جنبانِ حوادثِ اخیر خارجی‌ها بوده‌اند. دولتیان مثل همیشه با تأکید بر فاعلیت خارجی، چشم خود را عامدانه بر قابلیت داخلی بسته‌اند.

ما این رویکرد ضد انسانی را محکوم می‌کنیم اما در این محکومیت نباید چشم در راهِ همنواییِ دولتِ ایران بمانیم. درست در لحظه‌ای که رسانه‌ی دولتی به خاطر قتل دلخراش زن مصری در بخش‌های مختلف خبری خود اشک می‌ریزد، با بی‌پروایی تمام از کنار فاجعه‌ی سینجان می‌گذرد. چرا که اگر سیاست اقتضا کند خون این یک نفر از آن دهها نفر بسیار رنگین‌تر است. دولت و رسانه‌ی دولتی ایران به رغم آن‌همه گلودریدن‌ها در حوادث غزه اینک سکوت پیشه کرده‌اند تا بهای فروش طلای سیاه و خرید آب‌نبات‌چوبی‌های چینی را بپردازند. قضیه ساده است: موضع‌گیری‌های دولت فعلی بر خلاف سروصداهای بسیار از سرِ غیرت دینی و اخلاق سیاسی نیست، تداوم رویکردهای ابزارانگارانه و درازآهنگ به شأن انسان است.

مثال بارز این ابزارانگاری «حوادث فلسطین و جمهوری آذربایجان و چچنستان» است. دولتی که پول و رسانه و سیاستش را در قمار فلسطین گذاشته است چگونه است که با مجریان تسویه‌ی نژادی هفده هزار نفر ساکنان شهر "خوجالی" بهترین روابط سیاسی و اقتصادی ایجاد کرده است. در حالی که بیست درصد از خاک دومین کشور شیعه‌ی جهان تحت اشغال ارمنستان است چگونه است که دولت ایران پیوسته سنگ حقوق مردم سرزمین‌های دور را به سینه می‌زند؟ آیا یک‌ونیم میلیون مسلمان ستم‌دیده‌ی آذربایجانی که بیش از پانزده سال است در چادرها زندگی می‌کنند همچون فلسطینیان مستحق غمخواری نیستند؟ اندکی دورتر مگر روس‌ها ملت مسلمان چچن را تسویه‌ی نژادی نکردند؟ مگر جوهر دودایف معمار سربلندی چچن‌ها به موشک بسته نشد؛ اصلان مسخداوف ترور نشد؛ زلیم‌خان یانداربایف آواره‌ی قطر نگشت؛ مگر یک دست‌نشانده‌ی روس به نام رمضان قدیراوف با چماق‌بدستانش در ویرانه‌های گروزنی به حکومت نرسید؟ اینان برای کاهش آلام فرزندان شیخ شامیل (روحانی مبارز قفقازی که سالیان سال لرزه بر اندام روس‌ها انداخت) چه کردند جز سکوت و احیانا تمجید از روس‌ها. مگر نمی‌دانند که در جریان جنگ چچن از یک میلیون نفر ساکنان چچنستان 260 هزار نفر هلاک شدند که 42 هزار نفرشان را کودکان تشکیل می‌دادند؟ چگونه است که در سوک مسلمانان در جایی گلو می‌درند و درجایی دیگر پوزخند می‌زنند؟ مبنای نظری این رویکرد ساده است: وقتی سیاست دینی شود دست آخر دین نیز سیاسی خواهد شد و تاوان‌اش گردن‌نهادن به رویکردهای غیراخلاقی و مصلحت‌گرایی‌های ضد انسانی در سیاست خواهد بود.

در اینجا قصد نقد کارنامه‌ی دولت فعلی در میان نیست چرا که کار آن از نقد گذشته است، دغدغه‌ی ما خطاب به وجدان بیدار انسان‌هاست. حال که چنین شده است و نهادهای قدرت در قبال مصیبت بزرگ کشتار مسلمانان چین سکوت پیشه کرده‌اند از آیات عظام، حجج اسلام، دانشگاهیان، روشنفکران، نویسندگان و هنرمندان توقع دارد وحشیگری سازمان‌یافته‌ی دولت خودکامه‌ی چین   را محکوم نمایند.